در 4 ماهگی چه گذشت
سلام عزیز دل مامانی قربون تو و اون همه خوشگلی که همشو از بابات ارث بردی برم عزیز دلم شیطنتات انقدر زیاد شده که گاهی میخوام گازت بگیرم و بکنمت و بخورمت از ذوق بعضی وقتا وقتی برات بلند بلند ذوق میکنم و جیغ مینم و فدات میشم بابات چشماش دومتر باز میشه و تو دلش میگه خول شد زنم از دست رفت البته مگه جرئت داره به زبون بیاره خودتم گاهی میترسیو و حتما ته دلت میگی : ای بابا گیر کی افتادیم وای افاق نازنیم روز به روز خوشگلترو عسل تر داری میشی من نمیدونم دیگه چطوری ازت تعریف کنم فقط میدونم عاشقانه دوستت دارم و اینم بگم تمام رفتارو حرکاتت شبیه باباته هم قیافه خوشگلت مثل بابا جونته هم اون لبخندات و اخمات و اون جزابیت همیشگیت ...
نویسنده :
مامان جون
16:09